» » گفت و گو با استاد جلیل رسولی
تبلیغات
گفت و گو با استاد جلیل رسولی
گفت و گو روزنامه جام جم با استاد محمدجلیل رسولی / استاد رسولی: خوشنویس خودش را می‌نویسد و قاب می‌گیرد.

با شاگرد شایسته «استاد سیدحسن میرخانی رحمت‌ا...علیه» ‌چند سال پیش از این در منزل‌شان به گفت‌وگو نشستم. مصاحبه‌ای خوش آب‌ورنگ که واقعا به رنگ لاجورد و فیروزه بود. مثلا آن زمان از استاد پرسیدم تعطیلاتش را دوست‌دارد با چه رنگی بگذراند که پاسخ‌شان همانا فیروزه‌ای بود.این نمایشگاه تازه‌شان پس از یک‌دهه و اندی اما رنگ‌های گرم و پرحرارتی دارد. سرخی شورانگیز «درخت دوستی» آنچنان انرژی‌بخشی باکمالاتی دارد که چشم تماشایمان را روشن می‌کند. «همیشه به من گفته شده که کارهای شما آدم را غافلگیر می‌کند. همچنین همیشه چنین مولفه‌ای توی کارهای من بوده که با کارهای قبلی تفاوت داشته که هر نمایشگاهی با برگزاری قبلی متفاوت بوده.» سرانجام می‌رسیم به این فراز آموزنده که: «به‌هرحال باید هنر به جایی برسد که موثر باشد. من اگر بخواهم قلب و دل شمای مخاطب را یک‌بار بلرزانم بایستی صدها بار دل و قلب خودم بلرزد تا بتوانم آن تاثیر را در شما ایجاد کنم؛ این خیلی مهم است». در گالری گویا دیدار تازه‌کردیم و با گرامیداشت خاطراتی که یادآور بزرگ‌منشی و بزرگواری استاد جلیل رسولی است و بس، همدلانه به گفت‌وگو پرداختیم؛ البته سال‌هاست که گفت‌وگوی اختصاصی از استاد منتشر نشده و به فرموده خودشان پس از این مصاحبه هم تا مدت‌ها گفت‌وگویی نخواهند داشت. یاعلی‌مدد، شما هم با ما باشید.


خوشنویسی آیا زمینه‌ای موثر برای ایجاد پیوند با «کشورهای قلمرو ایران فرهنگی» است قلمروی از حوزه خلیج‌فارس تا یمن، از شبه‌قاره هند و پاکستان تا پامیر و آسیای میانه، تا قفقاز و عراق و... برای فعال‌کردن زمینه‌های گفت‌وگو و تعامل بیش از پیش چونان گذشته‌ها بین ملت‌های ایران فرهنگی، خوشنویسی زمینه مناسبی است، به‌ویژه به دلیل توجه جدی این کشورها به خط و خوشنویسی؟
البته ما با کشورهایی که نام بردید همسو هستیم و هماهنگی ویژه‌ای بین ما هست، حتی با کشورهای عربی که بیشتر به خط ثلث و خط نسخ توجه دارند و در کشور ما بیشتر خط نستعلیق کار می‌شود.آنها همه‌شان عاشق خط نستعلیق ما هستند و البته در اجرای این خط ناتوانند. توجه ترکیه، عراق، مصر و دیگر کشورهای عربی به‌ویژه کشورهای حوزه‌خلیج‌فارس به خوشنویسی بسیار جدی است. مثلا در امارات چون بیشتر ساکنانش از مصر و عراق و ترکیه‌اند بنابراین استخوان‌بندی خط‌‌شان قوی‌تر است. میان ما و آنها همسویی و هماهنگی خاصی هست. همچنین در همین راستا تبادل‌نظری بین ما خطاط‌ها انجام می‌شود که این جریان، خودش تبادل فرهنگ به‌شمار می‌آید.


شما در ترکیه و کشورهای عربی چهره هنری شناخته‌شده‌ای هستید. فضا و جوی که بین شما و آنها هست چگونه حسی دارد، آنجا احساس غربت یا تنهایی ندارید؟
در ترکیه که درباره خوشنویسی داوری می‌کنم (ارسیکا) واقعا احساس می‌کنم آنها خانواده‌ام هستند؛ یکی‌دوبار هم این موضوع را آنجا در سخنرانی‌هایم ابراز کرده‌ام که خودم را در جمع خانواده‌ام احساس می‌کنم. چنین احساسی البته بیشتر به دلیل این هماهنگی و همسویی هنریی است که با همدیگر داریم و از این رهگذر در فضای هنر خوشنویسی بین ما و کشورهایی مثل ترکیه، عراق، مصر و دیگر جاها یک تبادل فرهنگی صورت می‌گیرد. البته در میان ما اختلاف‌نظرهایی درباره خط هست مثلا درباره نستعلیق اختلاف‌نظرمان شدید است،


به دلیل تاریخ این خط، ریشه‌های نستعلیق و تکاملش؟
بله. خط نستعلیق آنها ضعیف و بی‌مزه است، کشیده‌هایشان بلند و دایره‌هایشان بزرگ است. من بارها به آنها می‌گویم اگر می‌خواهید کسی را در خط، الگو قرار دهید آن شخص میرعماد است که استیل و تکنیک و زیبایی خط را به مرحله نهایی رساند. بی‌انصافی است تا سرچشمه هست از جوی آلوده، آب برداشتن! و سرچشمه‌ها میرعماد و میرزا غلامرضا و میرحسین هستند.


 پس مجموعه آثار «درخت دوستی بنشان» در چنین فضایی شکل گرفته، این‌که شما با وجود حضور در کشوری غیر از ایران همچنان احساس می‌کردید در جمع خانواده‌ هستید (البته اینها در قلمرو فرهنگی ایران هستند و چنین احساسی عجیب نیست)؟
بله، اینها ممکن است حقیقت را درباره خط نستعلیق به‌دلیل جو سیاسی فعلی نپذیرند اما تاریخ که دروغ نمی‌شود. آنها در قلمرو ایران فرهنگی و فرهنگ ایران هستند. این‌ اشتراکات، ثبت شده و وجود دارد. البته خودشان هم می‌دانند و جلوی خط ما به‌ویژه نستعلیق ما زانو می‌زنند.مثلا در کشور امارات ورک‌شاپ (کارگاه آموزش فشرده) خط نستعلیق داشتم. برایشان خیلی جذاب بود تندتند نوشتن و روان نگاشتن خط نستعلیق؛ درحالی‌که آنها با آن درگیرند؛ نستعلیق را باید بنویسی، مکث در کارش نیست. این شیوه کار باعث شد که عکس من روی جلد مجله «حروف‌ العربیه» چاپ شود.


فکرکنم با توجه به رگ عربی‌شان چنین حرکتی، استثنایی بوده یعنی ناگزیر شده‌اند و دربرابر اوج هنر شما کم‌آورده‌اند و البته اینها بخشی از تاریخ است که ثبت می‌شود و می‌ماند؟
خیلی‌ها به من گفتند که تعجب‌ کردیم چطور عکس شما را روی جلد مجله چاپ کرده‌اند، با این‌که فقط خودشان را راه می‌دهند. بااین‌حال ظاهرا نتوانستند مقاومت کنند.اتفاقا مجله درباره کار من با چند استاد خوشنویس از کشورهای عربی و ترکیه و ایران مصاحبه کرده بود. یکی از هنرمندان عرب گفته بود: «در معرفی جلیل رسولی همین بس که بدانیم همشهری بوعلی سیناست.» که مطابقت دادن این شکلی، نمایانگر افق نگاه عرب‌هاست نه این که فقط بزرگداشت من باشد.
البته درباره برخوردشان این را اضافه کنم که نشده به یک‌کدام از کشورهای عربی بروم و برخوردشان با من حالت سردی یا زنندگی داشته باشد. خیلی با احترام برخورد می‌کنند. من از اینها چیزی ندیدم اگر بود ابراز می‌کردم.
درباره رویکردشان به خط و سلیقه‌شان در خوشنویسی باید گفت که آنها در خط نسخ و ثلث، خوبند. خط‌های رقعه و ریحان نیز می‌نویسند و خوب هم می‌نویسند. آنها خیلی به خط اهمیت می‌دهند.


شاید به همین دلیل توانستند برای ثبت جهانی خط (در یونسکو) پیشقدم باشند و پیشتازتر از ایران که مهد ایجاد و تکامل همه خط‌های اسلامی است، نام خودشان را بالا بیاورند.
من حدود یک ماه و نیم پیش که برای داوری خط در ترکیه بودم؛ پیگیر این موضوع شدم و باید گفت این خیلی جدی نیست و کار خاصی اتفاق نیفتاده‌است که ما فکر کنیم از چیزی جا مانده‌ایم.
خط یک تاریخ ۵۰۰ ساله دارد و با حرف یک بنده‌خدا که سرنوشت‌ و جایگاهش عوض نمی‌شود! جایگاه خوشنویسی ایران در صدر است. اگر قرار باشد شناسنانه‌ای برای خط گرفته شود، به نام ایران است نه هیچ‌جای دیگر. البته شاید المثنی‌اش را برای جای دیگر صادر کنند!


بعد از بیش از یک دهه برگزار نکردن نمایشگاه، شاهدیم رنگ‌های گرم و شاد، سراسر تابلوهای شما را تپنده و سرشار و پرشور کرده، روحیه‌تان اقتضا می‌کرده لابد که به رنگ‌های گرم روآوردید، آن هم به فرمایش خودتان کارهای کلاسیک با مرکب و قلم و لاغیر.
مدتی دورخیز کرده بودم که یک‌سری کار مرکبی انجام بدهم. درست است که سن من بالا رفته ولی از درون بسیار شاداب و شادمانم. بارها شده کسانی با موهایی سفیدتر از موی من گفته‌اند با شما و خط‌تان در کتاب‌های مدرسه آشنا شدیم!


 درباره خط و خوشنویسی کشورهای آسیایی مانند پاکستان که نمایشگاه هم داشتید.
خط و خوشنویسی پاکستانی‌ها از نظر ما ایرانی‌ها به قول شما «یه‌جوریه»! ولی با این حال خیلی ادعا دارند! و می‌گویند نستعلیق‌شان خوب است، با این که خیلی قوی نیستند.


استاد! خط، بسیار دیربازده است، کاری دشوار و سخت که رسیدن به درخشش و سرآمدی در آن از توفیقات است. چرا این همه عمر و کار می‌برد و این همه دیر میوه می‌دهد و پس از چند سال مثل دیگر هنرها به نتیجه دلخواه نمی‌رسد؟
خوشنویسی در ظاهر خیلی ساده است. من ۶۰ سال است که کار می‌کنم و اکثرا روزی ۱۸-۱۷ساعت. خیلی باید صبور بود. دیر به‌دست می‌آید، درست مثل یک اسب سرکش است که رام‌کردنش بسیار دشوار باشد. خیلی کار سختی است. بالاخره آدم خوشنویس باید عاشق باشد. گذشته از اینها، خوشنویسی چند مرحله دارد؛ اولا باید علاقه‌مند باشی بنویسی و بعد عاشق خط باشی. تازه، از این مرحله عشق خط‌ بودن هم باید بگذری و برسی به آن مرحله «جنون عاشقانه و مجنونی» که مولوی می‌گوید. خوشنویس وقتی به این مرحله رسید، تازه‌، کارش کار می‌شود؛ یعنی آن‌قدر می‌نویسد که دیگر خودش را می‌نویسد. یعنی خودش را قاب می‌کند و پیش روی مخاطب می‌گذارد. (اولین‌بار است که این نکته را می‌گویم چون با شما سابقه دوستی دارم) آدم باید به مرحله‌ای برسد که دیگر خودش را بنویسد و قاب بگیرد. به آن تابلو «علی ولی‌ا...» با قلم ۵/۹سانت نگاه کنید، الان دارم خودم را توی آن قاب می‌بینم. خط باید به مرحله‌ای برسد که اثر انگشت من باشد. یعنی شما هرکجا آن اثر را بدون اسم و امضا دیدید، بگویید این خط جلیل رسولی است. باید چنین باشد.


استاد! البته شما می‌فرمایید این نمایشگاه آثار کلاسیک است اما چیزی که من می‌بینم کاملا معاصر است و فراتر از فضای سنت، روحیه‌ای امروزین دارد؛ زیرا با این اجرای امروزی در ذهن مخاطبش ادامه می‌یابد و به او الهام می‌بخشد.
خوب متوجه شدی! این کارها بعد از این همه‌ سال کاری، رنگ و بوی خودم را دارد و سعی دارد به مخاطبش چیزی و الهامی اضافه کند.


ازخوشنویسی و تاثیر آرامش‌بخش آن در فشارهای زندگی استرس‌آور شهری بگویید و این‌که هنر خوشنویسی را می‌توان چونان مهارتی در را‌ستای آرامش یافتن آموخت و به‌کار بست.
این‌که پس از ساعات پر استرس کاری و برای رهایی از فشارهای فرساینده روزانه، با خوشنویسی می‌توان به آرامش رسید و آرامش یافت، نکته درستی است. خوشنویسی واقعا روح و ذهن را جلا می‌دهد و به آدم آرامش می‌بخشد؛ در این تاثیرگذاری هیچ بحثی نیست.
مثلا وقتی که ناراحت باشم، همین که خط بنویسم و به خوشنویسی بپردازم، همه چیز را فراموش می‌کنم؛ واقعا این‌جوری است. خوشنویسی، درد و رنج را می‌زداید و از بین می‌برد. هنری است که یکی از ویژگی‌هایش در کنار آرامش‌بخشی همین است که به روح و روان آدم قطعا نشاط می‌بخشد.


در حوزه هنرهای تجسمی چگونه می‌شود زمینه‌ای مشترک ایجاد کرد تا با دیگر اقوام و مردمان رنگین‌کمانی قلمرو ایران فرهنگی به تعامل و گفت‌وگو در بستر هنرهای تجسمی بپردازیم؟
زمینه‌اش اتفاقا هست. نمایشگاه‌های گروهی که برگزار شود، اتفاق‌های خوبی می‌افتد. مدیران باید چنین برنامه‌هایی را پیش ببرند و به برگزاری برسانند.یکی از دوستان در افغانستان نمایشگاه داشت. خطاط‌های آنجا بی‌شمار به خوشنویسی ما ارادت دارند. خیلی کارها می‌شود انجام داد، فراتر از برگزاری نمایشگاه‌های گروهی. هنر خوشنویسی، هنر ملی کشورهای اسلامی است و خیلی بیش از اینها باید به آن بها بدهند؛ چراکه زمینه بسیار آماده و مساعد و فراهمی برای همکاری‌های گروهی و بیناکشوری است.


جالب است با این که به گفته‌ شما در کشورهای عربی آن همه به خط بها می‌دهند اما تنوع و خلاقیت و گستردگی آثار متنوع ما را ندارند. مثلا آقای زنده‌رودی خطاط نبوده اما ترکیباتی بی‌نظیر پدیدآورده و چه فضاها و افق‌های معنایی به ساحت خوشنویسی افزوده و...؟
الان البته در کشورهای عربی هم کارهایی شده مثلا برای داوری خوشنویسی در امارات حضور داشتم. آن‌قدر کارها خوب بود که یک شب خوابم نبرد؛ زیرا درباره داوری کارها خیلی وسواس دارم و این کار را واقعا حق‌الناس می‌دانم. کارهای مدرن‌شان بس که زیاد و البته خوب بود، بین دوسه کار شک داشتم که نکند اشتباه کنم و آیا کدام را اول اعلام کنم. آنها دارند سرمایه و وقت می‌گذارند و به خوبی کار می‌کنند.

عاشقانه کوشیدن برای رضای خدا
در ایران خط و خوشنویسی بر اساس کوشش شخصی پیش می‌رود، برخلاف دیگر کشورهای اسلامی که برنامه‌های جدی در این زمینه اجرا و پیگیری می‌شود. نمونه‌اش کوشش ناصر میرباقری در برگزاری «درخت دوستی بنشان» که بدون چشمداشت (نمایشگاه برای فروش نیست) پوستر و کاتالوگ چاپ کرد و کوشید تا سرانجام این برگزاری به نتیجه رسید. کمک به خط و خوشنویسی نباید فقط در حد حرف باشد. هنری که چنین دیربازده است، نیاز به پشتیبانی دارد. تا کسی بخواهد در این هنر سری بین سرها درآورد، باید خیلی زحمت بکشد و از جانش مایه بگذارد. برخی را می‌بینم، چنان استعدادی دارند که لذت می‌برم اما پشتوانه‌‌ حمایتی ندارند.در گالری دیهیم کپی ضعیفی از یک کارم را برای فروش گذاشته‌بودند که با امضای من و به عنوان کار من ارائه شده‌بود. خوشبختانه جلوگیری کردیم و باید جلوی چنین کارهایی گرفته شود. سعی می‌کنم چیزی را که از درونم می‌جوشد به منصه ظهور برسانم. امید که پس از من آثارم مورد رضایت حضرت حق باشد، در این صورت است که طرف رضای بندگانش هم قرار خواهدگرفت و خداوند به دل بنده‌ها می‌اندازد که راضی باشند. قطعا عزت و ذلت دست خداست. شکرخدا راضی هستم از این ۶۰سال کار و الحمدا... عمرم را هدر نداده‌ام. هرچند در کشور ما هنرمند مرده، ارزش بیشتری از زنده‌اش دارد! منتظرند بمیرد تا بگویند چنین بود و چنان! نمی‌دانم واقعا چه فکری می‌کنند. شاید هم این کم‌توجهی به کار و خود هنرمند در زمان زندگانی‌اش برمی‌گردد به پیشینه تاریخ اجتماعی و فرهنگی‌مان، شاید گذشته از تنگ‌چشمی‌ها چنین سختگیری‌هایی لازم است و اثر هنری باید آن را در بوته زمانه از سربگذراند و امتحان پس‌دهد تا به شفافیت و اوج تعالی برسد تا یگانگی ویژه خودش را داشته‌باشد.

رسیدن به اوج، با همه کوشش‌ها همچنان جزو توفیقات است.
خدا باید بخواهد. چون رسیدن به چنین مرحله‌ای خیلی سخت است. همه اینها کار و خواست خداست. اگر کسی بخواهد بنازد به این که من هنرمند بودم و باهوش بودم و زرنگم... نه! چنین نیست. هنر یک ودیعه و هدیه‌ای است که خداوند به هرکسی که دوست دارد، می‌دهد و برای هرکسی هم به اندازه خود او توی کاسه‌اش می‌ریزد.
برخی با من گفت‌وگو می‌کنند به امیدی که سر از راز کار من در‌بیاورند. درباره قلم و چه و چه پرسشگری می‌کنند که چکار می‌کنید چنین می‌شود.
باور کنید! وقتی خط می‌نویسم، می‌گویم خدایا این تویی که می‌نویسی، من فقط عاملم. تو قدرت می‌دهی و مرا راهنمایی می‌کنی. خط این‌گونه است؛ با دیگر هنرها خیلی فرق می‌کند.
خط باید به مرحله «قیراطی» برسد یعنی کیلویی نباشد؛ هم از الماس درخشان‌تر هم بدون کاستی و خدشه باشد. خط باید به جایی برسد که شما ببینی‌ شفاف و بی‌نقص است. البته من چنین ادعایی ندارم ولی سعی ‌می‌کنم این‌جوری باشم و اگر به چنین شفافیتی نرسیده‌ام از کم‌‌استعدادی من است.
در کار خوشنویسی، عاشقانه کوشیدم. هرگز به مردم و مخاطبم دروغ نگفته‌ام به چیزی که نوشته‌ام باور دارم و قطعا به آن معتقدم. تا به حال سر کسی را هرگز شیره نمالیده‌ام؛ یعنی مطالبی را برای خوشایند کسی بنویسم؛ خیر! وقتی می‌نویسم: «گفت پرهیزکن از صحبت پیمان شکنان» به این سخن معتقدم.


منبع: روزنامه جام جم، 8 مرداد 1401

مصاحبه از: علی مظاهری


  
آثار هنرمندان
خوشنویسی و نقاشیخط
نقاشی
تذهیب و نگار گری
سایر هنرها
نقد هنری
پژوهش
مصاحبه
مشاهیر هنری
نمایشگاه هنرهای قرآنی الرحمن
افتتاحیه نمایشگاه هنرهای تجسمی نور
فیلم افتتاحیه نمایشگاه ماه تمام
تیزر جشنواره ملی کتابت قرآن کریم
افتتاح نمایشگاه هنرهای قرآنی قلم
نمایشگاه نقاشیخط هنرجویان ليلا فاطمی در گالری نقش خانه
گزارش تصویری نمایشگاه خوشنویسی و نقاشیخط زینت دهر در موزه رضا عباسی
نمایشگاه هنرهای قرآنی الرحمن